وقتي به بطن سخنراني و اهداف آن مينگريم متوجه ميشويم که سخنراني چيزي جز سوال و جوابي نيست که بين ما و مخاطب به صورت مستقيم يا غيرمستقيم رد و بدل ميشود. اصلا انگيزه اوليه در افرادي که در يک سخنراني حضور پيدا ميکنند همين سوالي بوده است که ذهن آنها را به خود مشغول کرده است. اما يه سخنران به جز اين سوال اوليه، تشنه آن است که سخنراني با پرسش و پاسخ به يک گفتگو تعاملي تبديل شود و به دنبال هر راهي براي تشويق مخاطب به کنجکاوي و پرسشگري است.
شايد ايجاد چنين تعاملي بين مخاطب و سخنران را بهتر باشد به رشد و نمو يک دانه تشبيه کنيم. از زماني که يک دانه سست و شکننده در خاک قرار ميگيرد تا زماني که بخواهد به يک درخت پربار تبديل شود نياز به مراقبت و تغذيه دارد. در سخنراني نيز مسئول اين تغذيه و مراقبت خود سخنران است که بايد به تشويق مخاطب به کنجکاوي بپردازد.
بنابراين به عنوان يک سخنران اين شما هستيد که بايد ذهن مخاطبانتان را درگير کنيد و براي پرسش و پاسخ آنها را ترغيب کنيد. در اين زمينه چه ايدههايي داريد؟ تا کنون چه ترفندهايي براي برگزاري و مديريت جلسات پرسش و پاسخ بعد از سخنراني به کار ميگرفتيد؟
مطلب امروز دانشگاه زندگي مجموعهاي از ترفندهاي کليدي براي تشويق مخاطبان به تعامل و پرسش در طول سخنراني است. امري که بر نشاط، تحرک و بازدهي سخنراني کمک ميکند.
ميدانيد که برگزاري جلسات پرسش و پاسخ يکي از مهارتهاي سخنرانان حرفهاي و در عين حال از مزايا سخنرانيهاي گفتگومحور است. سخنرانيهايي که از جلسات پرسخ و پاسخ اصولي و منظمي برخوردار باشند و طي آن به تمام علامتهاي سوالات ذهن مخاطبان پاسخ داده شود معمولا از اعتبار و ارزش متفاوتي نزد شرکتکنندگان برخوردار هستند. در کنار اين موضوع نيز به خوبي ميدانيم که برگزاري موفق و از پس از آن مديريت و به سرانجام رساندن اين گونه جلسات کار دشواري است و هر سخنراني از پس آن برنميآيد مگر با کسب مهارتهاي مرتبط.
براي راحتتر شدن برقراري اين تعامل به نکات زير توجه کنيد:
اولين مرحله براي شروع کنجکاوي مخاطب صحبت کردن در حد يا سطح علمي آنها است؛ در غير اين صورت هيچ تلاشي از سوي مخاطب براي ابهامزدايي صورت نميگيرد. منظور از صحبت کردن در سطح مخاطبان و نگه داشتن سطح سخنراني در سطح علمي آنها، پيچيده شدن سخنراني نيست. شما براي اين که بهترين نتيجه را از سخنراني داشته باشيد مم هستيد که در حد اطلاعات مخاطبان خود سخن بگوييد. اما گاهي گفتگوي سخنران آن قدر پيشپاافتاده ميشود که باعث ميشود مخاطب بيحرکت و بيعکسالعمل باقي بماند.
فکر ميکنيد اولين گام براي تشويق مخاطب به کنجکاوي چيست؟ بله؛ قطعا مبهم ماندن نکات و يا به فکر واداشتن مخاطب باعث ايجاد اين سوالات ميشود.
بنابراين اگر در طول سخنراني تمام نکات ذکر شوند و هيچ جنبهاي از سخنراني پوشيده و مبهم باقي نمانده باشد هيچ سوالي نيز باقي نميماند که مخاطب نپرسد!
گاهي مخاطب از سوال پرسيدن پشيمان ميشود چون همواره ميترسد با پاسخهاي تدافعي در سخنراني رو به رو شود. بنابراين لازم است به عنوان يک سخنران از همان ابتدا تمايل واقعي خود را براي طرح سوالات احتمالي نشان دهيد. بدين منظور راهکارهاي مختلفي وجود دارد:
دقت کنيد که آن روي ديگر سکه را هم در ارتباط با تشويق مخاطب به کنجکاوي بايد در نظر بگيريد. به طور کلي سوال پرسيدن به طور دائمي امکان طرح پرسشهاي خارج از بحث را از سوي مخاطب فراهم ميآورد. از طرفي ممکن است همين پرسش و پاسخها طولاني شوند و وقت زيادي از بدنه اصلي سخنراني بگيرند. بنابراين توصيه ميکنيم فقط و فقط در سخنرانيهايي که زمان کافي در اختيار داريد از اين ترفند استفاده کنيد
چه سوالات اول يا حين سخنراني مطرح شوند چه در پايان سخنراني، توصيه ما آن است که حتما از مخاطبان خود بخواهيد ابهاماتشان را يادداشت کنند. اين ترفند کمک ميکند تا مخاطبان سوالات خود را فراموش نکنند و به محض فراهم شدن موقعيت مناسب آنها را مطرح نمايند.
براي همه ما پيش آمده است که هنگام طرح يک سوال از خودمان بپرسيم آيا اين سوال ارزش طرح شدن دارد يا نه. يا اين که تصور کنيم اين پرسش در چنين جمعي مسخره و احمقانه به نظر ميرسد.
هنر يک سخنران حرفهاي آن است که براي تشويق مخاطب به کنجکاوي با آغوش باز هر گونه سوالي را بپذيريد و بدون توجه به نوع سوال، بلافاصله بگوييد : “چه سوالي خوبي!”
اين واکنش به بقيه افرادي که مايل هستند سوال بپرسند کمک ميکند تا حتي در صورت احمقانه بودن سوال، از ذکر و بازگويي آن نترسند!
لطفا براي ديدن مقالات بيشتر فن بيان کليک کنيد
براي ديدن مقالات کامل دانشگاه زندگي کليک کنيد
درباره این سایت